والا از این مردم هرچی بگی برمیاد، امروز باتو صحبت از حکومت و هزارن مورد دیگر میکنند و در باطن چیز دیگرند. حیف از امروز که اینگو سر میشود و به خویشتن هم نمیائیم. متاسفانه داشتم چندی آمار ملاحضه کنندگان صفهای فیلم اخراجیها این سه گانهٔ توهین را مینگریستم که چگونه مردمی که تا دیروز اینچنین میتافتند بر حکومت و و لمپنهای اینچنین برای فیلمی که قرار است به ایشان توهین کند، به همان خس وخاشاک به همان تعداد اندک. میروند و میخندند و آنگاه که میپرسی از ایشان در جواب میمانند. حیف از امروز، صد حیف. مشکل از آنجاست که مردم پیش از آنکه تفریحی نداشته باشند سوادی ندارند، بارها گفتهام که سواد با مدرک تفاوت بسیار دارد. چه بسیار کسان که مدرکی ندارند ولی از آنکه مدرکی دارد بسیار نکوتر سخن میگوید و چه بسیار مدرک داران بسیار که حتی پیش پا افتادهترین مسائل را هم در نمییابند و هیچ انتقادی را هم بر نمیتابند. ایرادی نیست که این مردم دیگر حقشان است اینچنین بر ایشان حکومت شود، حقشان است اینچنین هرروز خوارتر شوند، حقشان است شهری چون شهر هرت برایشان بسازند. تاسف من دیگر برای مردم نیست برای این خاک است که مردمانی اینچنین دارد. دلم برای این خاک میسوزد